خیلی وقته دستام از دکمه های کیبورد فاصله گرفتن. دلم برای صدای دکمه ها تنگ شده بود. دنیای درون لپ تاپم رو خیلی دوست دارم. وبلاگم و نوشتن هام برای خودم. پوشه ی فیلم هام و ساعت هایی که به تنهایی به دنیاهای دیگری سفر میکنم.
امشب شب نشینی به فیلم رو به انجام رسوندم و نشستم باقی مونده فیلم کارآموز رو دیدم. و الان تصمیم گرفتم عیش این شب رو تکمیل کنم و با لپ تاپ توی وبلاگم پست بنویسم.
خب بزارید همین جا از فیلم کارآموز بگم و پست بعدی حرفای دنیای خودم باشه.
.
.
داستان یک مرد هفتاد ساله است که بازنشسته شده و دنیای بازنشسته ها به مذاقش خوش نمیاد. به خاطر همین برای یه آگهی کارآموزی مخصوص سالمندان درخواست میده و قبول میشه و وارد شرکت همون زن جوانی که یک کسب و کار اینترنتی رو راه انداخته و صبح تا شب مشغول اون هست و همسرش مسئولیت نگهداری از بچه و رسیدگی به امور خونه رو به عهده گرفته.
سرگرم کننده بود و شاید برای یه سالمند امیدوار کننده باشه. اینکه در اون سن بتونی اتفاقات جدید به زندگیت بیاری و همش پشت نیمکت های پارک نشینی!
از نظر کسب و کار و ... هم انگیزه دهنده است.
اما راستش در مورد زندگی خانوادگی صاحب شرکت چیز قابل توجهی پیدا نکردم.
چرا باید شوهرش از چیزی که اقتضای طبیعتش هست دست بکشه و خونه داری کنه؟ چرا باید همه تقصیر ها بیفته گردن شوهرش؟ درسته کارش اشتباه بود اما خب زندگی یه بده بستون دو طرفه است! اینا رو نفهمیدم.
.
.
+دنیای مدرن بار روانی بسیار زیادی برای زن ها به ارمغان آورده. تا چند وقت پیش زن ها کارشون مشخص بود. داخل خونه بودن و اگر هم شاغل میبودن کارهای هنری و در منزل انجام میدادن اما دنیای مدرن ما رو به شرکت ها، کسب و کار ها و تجارت آورد. گرچه خوبی های بسیاری داره از جمله حس استقلال، اعتماد به نفس و ... اما از طرفی مسئولیتی بر مسئولیت های دیگه اضافه شد و بعضی از ما گاهی این توان رو نداریم. چون مرد هر چقدر هم تلاش کنه نمیتونه جای زن رو در تربیت فرزند بگیره. و در جامعه ی ایرانی بیشتر مرد ها کار خونه رو مختص زن میدونن و اگر هر دو نفر شاغل باشن اون زن هست که همه کارهای خونه رو هم بر عهده داره!
.
+با نقش زن قصه خیلی ارتباط برقرار کردم مخصوصا با اون احساس تنهایی ... با اون احساس الان چیکار کنم که به همه جنبه ها برسم؟!
.
+و در من زنی است بین سنت و مدرنیته در نوسان. گاهی مدرنیته دلش را می برد و دوست دارد صاحب تخصصی در دنیای مارکتینگ باشد و گاهی دلش هوای خیالات سنتی را می کند که بچه بزرگ کند و فلان آش را بپزد و سبزی پاک کند و ...
.