حرفاهایی با خودِ خودم
اینکه اینجا بی پرده از درونیاتم مینویسم احساس میکنم بهم کمک میکنه. یه عمری احساساتمو سرکوب کردم. یه عمری حق خودم ندونستم بگم از دلم!
شاید اگه میگفتم خیلی گره ها درونم باز میشد.
چند تا آهنگ پلی کردم، خاطره انگیز! خاطره های س. رفتم پیجش. البته پیجش مال الان نیست، مال چند سال پیشه، اون قدیما😊 پیج الانش رو ندارم. تازه اگه داشته باشمم حتما پرایوته.
دارم با خودم فکر میکنم چه تضاد جالبیه اینکه بعضی وقتا برمیگردی میبینی دقیقا برعکس شعاری که همیشه می دادی زندگی کردی! مثلا برمی گردم میبینم همیشه تو گذشته زندگی کردم. حتی بیشتر از آینده شاید. همیشه گفتم چرا اون روزا رفت، چرا اون اتفاق افتاد، چرا نشد، چرا اون حرف و زد، چرا ... چرا ... چرا...
ولی زندگی مثل یه روده، جاریه، اگه بخوای بچسبی به راهی که ازش اومدی میشی عین یه تیکه چوب که گیر میکنه به لبه ی رودخونه و همونجا میمونه. آب هی تکونش میده ولی اون همون جا می چسبه!
می خوام اینو به خودم بگم که س، همه احساس های خوبت بهش، همه اختلافات، اشتباهات و ... تمووم شده! تو گذشته مونده. ازت توقع ندارم که حافظه ات رو پاک کنی ولی میخوام کم کم حس کنی که میتونی یه طور دیگه زندگی کنی. میتونی دیگه گیر نکنی بهش!
اصرار ندارم و نمیخوام یه شبه کن فیکون بشه ولی بهش فکر کن گاهی! به این که دنیا بدون س خوشی های زیادی داره! دنیا بدون س شیرینی های زیادی داره... زندگیِ تو س نبود که با نبودنش همه چی رو ببازی!
داری حسرت میخوری که چرا اون همه سال پاش تلف کردی! مگه میتونی بری گذشته و یه طور دیگه زندگی کنی؟ نه! پس الان ببین چه کاری میتونی انجام بدی....
تو قرار نیست خودت رو به س ثابت کنی. تا بفهمه تو اونی که فکر کرد نیستی. تا بفهمه خیلی بد کرد. س یه خاطره بود. مگه نظر س، فکر س، تاثیری رو دنیای تو میزاره؟ نه! تو کنترلی روی فکر س نداری، کنترلت روی خودته، پس رها کن اینو که چرا و چرا و چرا...
.
یاد خاطراتت می افتی و اون همه احساس و میگی نباید بزارم از دستم برن. فکر میکنی چون یه چیزی طولانی مدت بوده یعنی درسته، یعنی بایددو دستی بچسبی اش، یعنی باید تاییدش کنی!
ولی خب اگه همه اون احساس از سر کمبود های تو بوده! از سر اشتباه بوده چرا باید یه عمر سعی کنی اون حال و هوا رو زنده نگهش داری. عشق مگه فقط تو رابطه با معشوقه؟ عشق تو خنده ی مادره... تو غذای مادره... تو شکلاتیه که به یه بچه میدی... تو تلاش های پدره... تو مهربونی های برادره...
عشق همه جا هست، و تو قرار نبود اینو در رابطه با س پیدا کنی عزیزکم!
درسته ممکن بود تو اون رابطه هم خیلی عشق باشه ولی تنها منبع عشق نبود که! و حالا که اون منبع نیست به این معنا نیست که تو محرومی از عشق ...
.
.
ببین ذهن انسان یه چیزیه که درصد خطاش خیلی بالاست. امروز میگن فلان دارو واسه فلان بیماری خوبه، فردا معلوم میشه اتفاقا بد بوده! پس وقتی توی علوم تجربی این همه خطا هست، توی علوم مفهومی و تئوری مثل عشق هم حتما یکسری باور ها و اطلاعات غلط هست... کی گفته عشق فقط یک بار اتفاق می افته؟ کی گفته عشق اول مقدسه؟
یکی شبیه من! خب چرا نباید به این حرفا شک کنیم؟ چرا باید بچسبیم به یه حرفی که یه نفری مثل خودمون یه فکری کرده و نه از روی محاسبه و علم که از روی حدس و گمان زده!!!
.
.
.