یه وقتایی مثل الان کارم بنظرم خیلی چرت میاد. از سر و کله زدن با مشتری هایی که هر کدوم یه جوری ان اعصابم بهم میریزه. از انتظار کشیدن واسه رسیدن مواد اولیه توسط پست کلافه میشم. و از کارایی که گره میخوره حالم بهم میخوره ...

دوست دارم همه اش رو جمع کنم و بزارم کنار.

اما بازم ادامه میدم.

واسه یه قراری که با خودم گذاشتم و واسه حس خوبی که گاهی نصیبم میشه...

.

.

وقتی کارمندی به یکی میگی بله قربان، وقتی خویش فرمایی به همه

این حقیقتِ دارک ماجراست.

.

.

+ خدایا شکرت که به این کار مشغول شدم و بیکار نموندم. مطمئنم این کار خیلی روی رشد من تاثیر داره...