چند کیلو حرص
همه زندگی هیرو شده این بازی لعنتی کال آف.
هر چقدر بهش میگم که زندگی اینه و اونه و یهو چشت و وا میکنی و میبینی فرصت رو از دست دادی و ... انگار نه انگار!
واقعا واقعا دیگه خسته شدم از این وضعیت.
چیزایی که من آرزوم بود در اختیارم باشه در اختیارشه، حرفهایی که کاش اونوقتا یکی بهم میزد رو بهش میزنم اما هیچ فایده ای نداره.
انقدر حرص میخورم که واقعا دیگه نمیکشم. یه آدم چقدر میتونه بی فکر باشه. اون از بزرگه اینم از این.
لااقل من یه حرکتی تو زندگیم میزنم. حالا با نتیجه بی نتیجه ولی دیدن اینا باعث میشه کاملا قاطی کنم. چون هیچی به هیچی ان کلا!
الانم این حرف ها رو نوشتم عوض حس بهتر بیشتر اعصابم خرد شد.
+ نوشته شده در شنبه سی و یکم شهریور ۱۴۰۳ ساعت 0:31 توسط
|